کیا یادشونه زمان مدرسه همیشه یکی از پرطرفدارترین خوراکیها پلاستیک جلد کتاب و ته خودکار و مداد بود یعنی هنوز مزه چوب اون مداد استدلرا زیر زبونمه !خودمونیم چه قناعتی داشتیم ما بچه های دیروز
یه روز دو تا آقا بودن سر یه بچه دعواشون شده بود
عاغا هر کدوم میگفتن این بچه منه
خلاصه میرن پیش یه بزرگ دانایی،این حکیم بزرگ میگه
امشب همتون تو یه اتاق بخوابین
جل الخالق
فردا صبحش حکیم از بچه میپرسه دیشب کی کولرو خاموش کرد؟
بچه میگه این آقا دست چپیه
حکیم میگه همون آقاهه باباته
این دهه ۶٠یا که هی نسل سوخته نسل سوخته میکنن،فکر نکنن ما یادمون رفته ماه رمضوناشون تو زمستون بوده ... سوسولا ....
.
.
فقط یه دهه ٧٠یه که نصف تابستونای جوونیشو روزه گرف
دیروزافطارخونه یکی ازفک وفامیل مهمون بودیم حالا غذارو ول کن چی بود....آقامن آبو ریختم تولیوان خوردم خونواده خودم زیر چشی نگام کردن خندیدن؟؟؟؟ :/ یعنی انتظارداشتن اونجام آبوباپارچ بکشم بالا؟آره؟
امشب به مادرم گفتم اسپند دود کنه چون بعد از مدتها انتظار ، هر 5 تا چراغ مودم وایمکس ایرانسلم واسه لحظاتی روشن شد
یه سوال توذهنم به وجود اومده واسه درست کردن کرم حلزون چندتا حلزون بدبختو له میکنید؟پس حقوق حیوونا چی میشه؟کوزت گیر آوردید؟والااااا
من از شما میپرسم..چرا بهروز تو سریال دودکش همش بالا رو نگاه میکنه؟؟؟؟خو آخه چرااا ذهن مردمو درگیر میکنین...مسئولا لدفن رسیدگی کنن
كي ميگه "روزه خواري" كار بديه؟؟؟
من خودم هر روز؛ روزه ميگيرم و هر وقت تشنه ام ميشه؛ ميرم پيش اين جماعت روزه خوار پادگانمون که مشغول خوردن كيك و نوشابه و راني و شاني و خربزه و هندونه و آب خنك و ... هستند؛ ميشينم.
بعد به صورت كاملا معصومانه بهشون زل ميزنم و با يه صداي آروم بچه گانه و مظلومانه ميپرسم: "خوشمزه ست؟؟؟"
اونا هم كه حال منو ميبينن؛ عذاب وجدان ميگيرند (و به قول معروف غذا كوفتشون ميشه!) و با معذرت خواهي كردن و عرض پوزش؛ بلند ميشن ميرن!!
بعد من هي ميخندم...هي ميخندم ^_~
تازه؛ علاوه بر اينكه اينجوري موجبات خنده و شادي خودم رو فراهم ميكنم (خخخخ) با ديدن غذا خوردن اونا؛ دهنم حسابي آب ميوفته و تشنگيم هم از بين ميره...!!
بعععله...اينطوريه
این محمد جوادبد بخت چه گناهی کرده که باید یکسره دنبال کارای ایناردلانباشه
حالا یکم ساده لوح هستولی گناه داره آقا.